- عقده بخشی از روان ماست که با یاد آوری تجربیات و خاطرات گذشته فعال شده و بار عاطفی خاصی را برای ما ایجاد می کند و عملکرد خوداگاه (یعنی قضاوت و حضور ما در لحظه و دیدن انچه واقعا" واقعیت دارد) را، در لحظه فعال شدن، و یا برای همیشه مختل می سازد و قضاوت ما را از حقیقت موضوع کدر می کند.
- و ما در دایره ای از رفتارها، انتخابها، تفکرات قدیمی که همیشه براساس آنها باورمان شکل گرفته بود و دست به اقدام می زدیم ، گیر می افتیم و همان کاری را می کنیم که همیشه می کردیم.
- بدین ترتیب خود را در حصار یک دایره تکراری گیر می اندازیم.
- باید بدانیم که همه ما دارای گذشته ایی هستیم پس عقده ایی داریم و جالب اینجاست که به قول روانکاو شهیر سوئیسی کارل گوستاو یونگ این فقط ما نیستیم که عقده داریم بلکه عقده نیز ما را دارند.
- در هنگام بروز عقده و فعال شدن ان بدن تحت تاثیر قرار می گیرد و علائمی فیزیکی بروز می دهد که می توان از عرق کردن کف دست ها، گز گز پشت دست، خشکی گلو، زیر گریه زدن ، انقباض عضلانی ، اریتمی تنفس و قلب . ... یاد کرد.
- عقده ها در هنگام فعال شدن به دو صورت کار می کنند کارکرد مثبت و کارکرد منفی. عقده ایی که خوب عمل می کند می تواند برایمان دست اوردهای بزرگی داشته باشد و عامل توانایی درما شود . و اما وقتی بد عمل می کند می تواند ما را به یک انسداد برساند و تخریبهای بزرگی را رقم بزند. ما در همان جایی که عقده اتفاق افتاده است می منیم و مسدود می شویم.
- عقده ها همیشه با ما خواهند بود و ما را رها نمی کنند اگر چه نمود انها از شکلی به شکل دیگر تغییر می کند
- عقده ها می توانند بر تمامی تصمیمات ما بر زندگی مان و حتی بر زندگی اطرافیانمان تاثیر بگذارند. حوزه تصمیمات بخش مهمی برای کارکرد عقده است بنابراین رد ان را در تمامی ابعاد مختلف زندگی جستجو کرد. این عقده ها هستند که وقتی نقش خود را در اخلاقیات ما نیز بروز می دهند در حقیقت سایه هایمان را تشکیل می دهند عقده تولید سایه می کند و #سایه ها خلقیات ما را شکل می دهند.
- ما دارای عقده مادر و عقده پدر هستیم که هر کدام از انها به صورت عقده مثبت و منفی عمل می کنند که عملکردهای متفاوتی و سرنوشت های متفاوتی را در زندگی ما رقم می زنند.
- ما در زندگی واکنشی یک زندگی قلابی را زیست می کنیم با یک خود دورغین؛ دقیقا" انچه که بر اساس ارزشهای پدر و مادرمان بوده نه انچه که من هستم و من می خواهم. بنابراین تا مادامی که این خود دروغین را شناسایی نکنیم و تصمیم به زندگی واقعی با خویشتن خود نگیریم به امنیت نخواهیم رسید و تمامی انتخابهایمان نیز انتخابهای دروغین خواهند بود که بطور ناخوداگاه و براساس ندای درونی اجبار برگرفته از نظر والدین تعیین می شوند.
- ما در اثر عقده مادر همیشه احساس می کنیم باید بدنبال حفظ و یا برقراری امنیت باشم و براین اساس عقب مانده شویم و دچار تائید طلبی. یا در اثر عقده پدر همیشه بدنبال قهرمان بیرونی (پدر فرافکنی شده ) خواهیم بود که در واقع بدنبال ویرانی؛ پس همیشه غر می زنیم و ناراضی هستیم و پوچی را تجربه خواهیم کرد.کشف عقده ها انچه را که به ما می دهد امینت و قهرمان درونی است که می توان بطور جدی روی ان حساب کرد وسفر زندگی را بدرستی اغاز کرد.
- در این سفر باید بتوانیم حود را برای روزهای سخت اماده کنیم باید بدانیم با اضطرابهایمان چه کنیم ، باید بتوانیم به موقع و در لحظه تصمیم درست و نهایی را بگیریم،باید بتوانیم با مقوله مرگ #مرداب روح و از دست دادنها کنار بیاییم باید برای تنها بودن اماده باشیم#طلای درون
بر این اساس باید از خود سوال کرد ایا زندگی من کنش است یا واکنش؟
برای جفت انتخاب کردن و زیر یک سقف رفتن اماده شویم. ما باید برای انچه که اصالت ماست کوشش کنیم اصالت یعنی به حال پاسخی براساس حال بدهیم نه براساسی تجربیات و خاطرات و درونیات به ارث رسیده از گذشته مان در اینصورت با کارکرد عقده روبرو خواهیم شد و این کارکرد توان شاد زیستن را از ما خواهد گرفت عقده ها راه ورود دلقک را به زندگی ما می بندند و سپس راه گلویمان را نشانه می روند اگر عقده ها خوب عمل نکنند ما تسلیم به مرگ می شویم و زندگی برایمان دشوار انگار دیگر نمی توان ادامه داد.
ما براساس کارکرد بد عقده انگار جای دیگری بدهی داریم اما بواسطه جبران جای دیگری بدهی داریم اما بواسطه جبران جای دیگری در حال پرداخت بدهی مان هستیم و اصولا" این جبران را و این پرداخت را از دیگران از همسرمانم، دوستانمان، رئیسمانف فرزندانمان و ... می خواهیم .درست در همین جا سرمایه گذاری اشتباهی ما را نابود می کند چون قطعا" کسی نمی تواند هزینه کمبو.دهای ما را بپردازد. ریشه افسردگی های ناشی از ناکامی در روابط دقیقا" در همین جاست . آیا تا حالا شده کسی را دوست داشته باشید و در عین حال از او متنفر باشید، چرا ؟
لطفا ابتدا در سایت ورود کنید، سپس نظر خود را ثبت کنید
من به کسی علاقمند هستم که دقیقاً چیزی هست که من نیستم!
من نوجوان ابدی هستم، کاملاً خام و بی تجربه فاقد نیروهای مردانه... به یک زئوس علاقمند شدم
رابطه با این آدم یک نبرد سخت در درون من ایجاد کرده و بیشتر ضعف های من آشکار میشه! نمی تونم بگم که همزمان تنفر و علاقه تو احساس هام وجود داره ولی گاهی تحملش برام سخت میشه و کم میارم. این که من که انقدر قاطع بودن برام سخته، با کسی در رابطه باشم که تصمیم هاش تغییر نمیکنه و اینکه من رو به هر طرف که میخواد نکشونه برام مثله یک مبارزه میمونه.
بعضی وقتها خیلی از مادرم بدم میاد .خیلی وقتها هم دلم براش میسوزه .مادرم برادر بزرگمو خیلی دوست داره چون خودش هم دختر بزرگه خانوادشونه. دلم براش میسوزه چون پدرم زیاد بهش توجه عاطفی نداشته همیشه دنبال کار کردن بوده. برادرم هفت سال میشه که طلاق گرفته و برگشته خونه ولی مادرم انقد بهش توجه میکنه و همه چی براش اماده میکنه که انگار دیگه دوست نداره زندگی مشترک تشکیل بده. من تو زندگیم خیلی سعی کردم شبیه مادرم نباشم ولی فکر میکنم ادم هرقدر بخواد شبیه پدر و مادرش نشه انگار بدتره.وقتی به زندگی مادرم نگاه میکنم انگار سرتاسر پر از عقدس. خودم هم مستثنی نیستم. واقعا چه جوری میشه از عقده ها رها شد
مادر و پدر رو بینهایت دوست دارم ولی در عین حال ازشون بیزار هستم چون که همیشه و همیشه با اونکه فرزند اول خانواده هستم من اخرین کسی هستم که بخوان بهم توجه کنند و همیشه باید اول خواسته اونها و خواهرهام انجام باشه و به نتیجه برسه بعد مال من و همیشه وهمه جا من حق نظر و وجود و صحبت ندارم و همیشه هم با تمام رفتارهای ازاردهنده شون انتظار دارن من احترام بزارم و فرزند خوب باشم و تا به امروز اینکار رو کردم و الان دیگه نمیتونم به این روش ادامه بدم
ممكنه واكنشهايي كه در زندگي داريم براساس ارزشهاي افرادي غير از پدر و مادر باشه مثل برادر و يا يه دوست صميمي؟
چطوري متوجه بشم عكس العملي كه الان انتخاب ميكنم مربوط به خود واقعي من هست و من راه درست دارم ميرم؟
ممنون
من نسبت به دو تا از برادرهام که با خشونت و ناراحتی باعث شدن هیچ وقت من از خانه پدریم لذت نبرم، زود ازدواج کنم وبا وجود سختیها هیچوقت فکر برگشت به خانه پدری بسرم نزد. بیشتر مواقع همین حس رو دارم وداشتم. بدلیل این خشونتهادنبال همسر مهربان میکشتم که دارم. ولی.... فقط ملاکم مهربانی بود.....
شاید باورتون نشه حتی صدای برادرهام از پشت تلفن حالم رو خراب میکنه....
من سالها ارزویی داشتم که برای رسیدن به اون تلاش کردم. اما از زمانیکه با دو موضوع عقده و اسرار سایه آشنا شدم،به خودم شک کردم که ایا این آرزوی من بوده یا در نا خود آگاهم تزریق شده.
والان دقیقا در حالتی هستم که دوست ندارم قدمی به جلو بردارم و پیشرفت کنم.دوست دارم در خودم فرو برم.
من عاشق درس خوندن و محیط دانشگاه هستم.وقتی وارد دانشگاه میشم،احساس امنیت و آرامش میکنم.احساس میکنم مفیدم.
ولی الان شک کردم به این حسم.
امیدوارم در این مباحث راه حقیقی خودم رو پیدا کنم.
دچار تاثیر عقده مثبت شدیه ..برو جلو